یکشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۹۰

بیچاره الهه... دختر متوفی

امروز عصر رفتم به مراسم ختم پدر یکی از دوستام که خبرنگاره.
چند روز پیش وقتی هر کدوم از بچه‌ها و مادر خانواده بیرون از خونه دنبال کار و زندگیشون بودن، پدر پا میشه بره خرید، همون دم در خونه سکته می‌کنه می‌میره.
عین مادر 50 ساله یکی دیگه از دوستام که می‌ره دستشویی و همونجا روی توالت فرنگی سکته می‌کنه و می‌میره...
کلا تو ایران آمارسکته شدیدا بالا رفته. هیچ ربطی هم به گرونی‌ها، وناامیدی‌ها و استرس زندگی در این کشور و عملکرد دولت خدمتگزار نداره! همینجوری ما هر روز خبر سکته یکی رو می‌شنویم. لابد دوست دارن سکته کنن.

در مجلس ختم امروز آخوندی که دعا می‌خوند بارها از طرف حاج خانوم(اسم نمی‌آورد، فقط می‌گفت حاج خانوم همسر متوفی) وپسران متوفی مثلا علیرضا و امیرحسین که مرتب هم تاکید می‌کرد هر دوشون تحصیلات عالیه دارن و دختر(اسم نمی‌آورد) و جناب داماد مثلا آقای میلاد امیری از اونایی که قدم رنجه کردن و به مراسم اومدن تشکر کرد. من شمردم. حدود دوازده بار اسم برادرهای دوستم رو آورد، همراه با تحصیلات عالیه، و هشت بار اسم دامادشونو آورد... اما حتی یک بار اسم الهه رو نیاورد...
این آقا داماد (که اتفاقا پسر خوبی هم هست) تازه دوماهه با الهه عقد کرده. تازه دوماهه وارد این خانواده شده. با این حساب در مجلس ختم پدر الهه هشت بار اسمش به عنوان صاحب مجلس عزا اومد و از طرفش از تمام فامیل و آشناها تشکر شد... اما اسم الهه که حدود 25 سال دخترمتوفی بوده و عاشق پدرش بود و در تمام طول مراسم از چشماش اشکی میومد هیچ‌بار نیومد.
لابد آخوند واعظ فکر کرده با آوردن اسم الهه در قسمت مردونه ولوله می‌شه و آقایون تجسم یه جسم دخترونه‌ای مثل گلشیفته می‌کنن و همه تحریک می‌شن و بیرون مسجد منتظر الهه می‌شن و ناموس متوفی در خطر می‌افته.
.
.
پس چرا این آخوند چندین بار اسم زهرا و زینب رو آورد... اما اسم الهه رو اصلا و ابدا!

بالاترین

هیچ نظری موجود نیست: