سه‌شنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۴

حسن‌آقا ضد فیلترینگ

1- "عاشقانه"
ای دست
ای مخمل نسیم
ای بازگشته از سفر بی‌کرانگی
- از سرزمین پاک گیاهان مهرزی-
ای‌کاش
گرده‌های محبت را
در ذهن سبز‌گونه‌ی من بارور کنی.
ای‌کاش
می‌‌گشودیم آرام
ای‌کاش
جمله‌های تنم را
آهنگ عاشقانه می‌دادی
آن‌گاه
آن عاشقانه را
از بر می‌خواندی
ای‌کاش
با من می‌ماندی
روزی هزار بار
من را به نام می‌خواندی
ای‌کاش...
(فرخ تمیمی)


2- حسن‌آقا همیشه به‌فکر چاره‌ای برای فیلترینگه:
"بین تاریخ 14 تا 15 آگوست حجم هیت‌ها از ایران درست نصف شده، همین اتفاق هم تقریبا یک ماه قبل تر افتاد، یعنی رژیم در دو مرحله گلوگاه عبور اطلاعات را بست. با این روش چند مرحله‌ای جلو عکس‌العمل‌های شدید را هم گرفت. حالا هم هنوز سانسور بصورت صد درصد اجرا نشده و یقینا بعد از پانزده روز دیگر همه سوراخ‌های دعا را کاملا خواهند بست. حالا دست روی دست بگذارید و..."
بقیه‌شو در وبلاگ خودش بخونید.
نمی‌دونم چرا همه فکر می‌کنن حسن‌آقا آدم خشنیه. تا اونجایی که من در جریان ای‌میلای نوشته‌شده‌ی او در پن‌لاگ هستم اتفاقا خیلی آدم مهربون و دموکراتیه.
حسن‌آقا در پن‌لاگ کمیسیونی بر علیه سانسور و فیلترینگ تشکیل داده. خواهش می‌کنم همه‌ی ما دست به دست هم بدیم و برای این معضل بزرگ راه‌حل اساسی پیدا کنیم. بخصوص اونایی که واردن مضایقه نکنن.
حواسمون باشه،‌ وقتی حکومت به این شدت و با این همه بودجه و نیرو داره فیلترمون می‌کنه لابد ازمون می‌ترسه:)
3-
حسین درخشان http://i.hoder.com: هفته‌ی دیگه 16 سپتامبر به واشنگتن می‌روم تا در برنامه‌ی روز جمعه‌ی بهارلو میهمان باشم..
قرار است راجع به سفرم به ایران و چیزهایی که در جریان انتخابات دیدم حرف بزنم و تعدادی از عکس‌ها و ویدیوهایی را که در تهران گرفته بودم نشان دهم. همین‌طور راجع به این که اوضاع جوانان و رابطه‌شان با اینترنت و سیاست چیست....


4-- من چند روزی نیستم.
تو این چندروز اخیر هم متاسفانه نتونستم به تموم ای‌میل‌ها( و همینطور کامنت‌ها) جواب بدم. به هر کدوم هم که جواب دادم ارسال نمی‌شه.
همینجا از همگی تشکر می‌کنم. و از طرف احمدی‌نژاد و اعوان و انصارش معذرت می‌خوام به‌خاطر اوضاع جدید اینترنت...

نمی‌دونید چه کیفی داره آدم به هزار زحمت بیاد و کامنت‌های آدمایی رو که دوستشون داری ببینی! و چقدر سخته نتونی جواب بنویسی.


5- یک لطیفه‌ی سیاسی دیگه از کتاب آقای حکیمی:
در یوانان باستان، در عهد حکومت پیزیسترات، نویسنده‌ی چاپلوسی در اندیشه‌ی یافتن ثروت و مقام بود و چون خواست در عظمت دیکتاتور زمامدار سخنی گوید،‌دیگران را جلوتر از خود دید. آن‌ها به‌قدر کافی از نبوغ و عظمت و بلاغت و هوشیاری و رحم و شفقت و انسان‌دوستی دیکتاتور سخن گفته بودند. پس نویسنده دست به قلم برد و ادعا کرد که وقتی پیزیسترات بول (جیش) می‌کند، زنبورها بر آن جمع می‌شوند.(یعنی روم به دیوار جیشش مثل عسله)
به زودی این کرامت و امتیاز زمامدار نقل مجالس شد و به قول باستانی‌پاریزی: " البته این حرف را آن روزها بر سبیل کرامت این دیکتاتور یونانی پخش می‌کردند و شاید به دلیل همین تبلیغ و ادعا سال‌هایی بیشتر هم توانسته باشد حکومت کند."

- قابل توجه چاپلوسان و مجیز‌گویان!

6- وقتی شاه و فرح پهلوی در سفر به چکسلواکی سابق دکترای افتخاری فلسفه گرفتند ایرج اسکندی( رهبر حزب توده) نوشت:
"شاه را آورده‌اند. دعوتش کرده‌اند. دکترای افتخاری به او داده‌اند. به فرح هم همین‌طور. من نامه‌ نوشتم. نامه‌های من الان هست. به حزب کمونیست چکسلواکی. نامه نوشتم و در آن اعتراض کردم. نوشتم: آقا، آخر شما به فرح پهلوی در اونیورسیته( منظورش یونی‌ورسیتی یا دانشگاهه) شارل که یکی از قدیمی‌ترین اونیورسیته‌های اروپا و دنیاست دکترای فلسفه‌ داده‌اید؟ من در آن نامه نوتشم که در کشور سوسیالیستی مبنای فلسفه مبتنی بر ماتریالیسم دیالکتیک است و پایه‌اش بر ماتریالیسم تاریخی‌ست. آیا ما از دادن این دکترا به فرح پهلوی باید چنین استنباط کنیم که ایشان گویا متخصص ماتریالیسم و ماتریالیسم تاریخی هستند؟ این چه جور دکترایی است؟(پارازیت زیتون:‌خوب معلومه، افتخاری! یعنی کشکی!) شما می‌خواستید دکترای صنعتی یا کشاورزی به او بدهید. دکترای فسلفه‌ی مارکسیستی را که نمی‌شود به فرح پهلوی داد...

- سخت نگیر رفیق جان... به زودی احمدی‌نژاد هم کلکسیون دکتراهای افتخاری درست می‌کنه. سیاسته دیگه!

7- یه لطیفه‌ی سیاسی دیگه:
صمصام‌السلطنه بختیاری در هنگام نخست‌وزیری‌اش پس از یک ملاقات دوساعته با وزیر مختار روس و انگلیس ملاقاتی با وثوق‌الدوله داشت.
وی پس از بخث درباره‌ی آن ملاقات دوساعته گفت:
آقای وثوق‌الدوله، من امروز خود را به خریًت زدم و هر چه دلم می‌خواست به وزیر مختار روس و انگلیس گفتم و دق دلی خودم را درآوردم.
وثوق‌الدوله که مردی شوخ‌ و بذله‌گو بود در جواب گفت:
پس حضرت اشرف زیاد زحمت نکشیدید!
- چه بد شد! احتمالا از این به بعد، وقتی خودمو دارم به خریت یا کوچه‌ی علی‌چپ می‌زنم یاد این جمله‌ی وثوق می‌افتم و خنده‌م می‌گیره...


9:56 | Zeitoon | نظرها(82)

جمعه، 18 شهريور 1384

۱ نظر:

ناشناس گفت...

Salam Zeitoon jan...
Agar hanooz Karaj hasti az card -e Parsa estefadeh kon, oon hanouz filter nakardeh ...