شنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۴

بازگشت گودزیتون

ششم فروردین یهو تصمیم گرفتیم بریم سفر . وقت نکردم آپدیت کنم و سریع تو نظرخواهیم نوشتم که شاید چند روزی نیام.(حواسم نبود نبود بعضی‌ها نمی‌تونن نظرخواهیمو باز کنن و یا اصلا نظرخواهیا رو نمی‌خونن)
و شروع کردم ساک بستن. فکر می کردم یکی دو روزه باشه، ولی تا امروز صبح طول کشید. (بعدش عین جسد افتادم رو تخت تا الان .)
جای همگی خالی، خیلی خوش گذشت. بخصوص که همه ی عزیزانم در کنارم بودند و جاهایی رفتم که تا به حال نرفته بودم.
باید اول ای میلامو بگیرم و کامنت‌هامو بخونم بعد شروع به نوشتن سفرنامه کنم.
نه نه... قبلش باید ساکم رو خالی کنم و کلی لباس و ظرف بشورم(شایدم بشویم). و برای رفتن به سیزده‌به‌در آماده شم.
امیدوارم به همه‌تون خوش بگذره!

راستی می‌دونین من تو این چند روز خیلی عاقل و فهمیده و خانوم شدم؟ کلاس نویسندگی رفتم و شیوه‌ی نگارش رو کامل یاد گرفتم و ....!:)
خیلی معلومه دروغ سیزده‌ست؟:( از کجا؟!!

-----------
خبر خوبی که با آفلاین گرفتم این بود که نجمه‌ آزاد شده.
و خبر بد این که مدیار به خاطر وثیقه‌ای ۱۰۰ میلیون تومنی در قزل‌حصار زندانیه.

هیچ نظری موجود نیست: